متن
پیش رو شرح مختصری از حوادث رخ داده در روزهای تاریخ ساز خرداد 1342 برابر
با محرم 1383 بر اساس اسناد و مدارک سازمان اطلاعات و امنیت کشور یا همان
ساواک است که در مجموعهای 9 جلدی به نام قیام پانزده خرداد به روایت اسناد
ساواک به چاپ رسیده است. علت گزینش این مجموعه برای نگارش مقاله حاضر
تأیید مطالب مندرج در آن نیست بلکه هدف ما تنها بررسی وقایع پانزده خرداد
در شهر قم بر اساس اسناد ساواک بوده است.
پیش از خرداد 1342
سال 1342
در قم در حالی آغاز شد که علما و بخصوص امام خمینی(ره) در مخالفت با
تصمیمات حکومت پهلوی در سال پیش از آن و مصادف شدن آغاز سال نو با سالگرد
شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) نوروز را عزای عمومی اعلام کرده بودند(1) به
همین مناسبت روز دوم فروردین مردم برای برگزاری مراسم عزاداری شهادت امام
صادق(ع) و عرض تسلیت به علما و روحانیون در مدرسه فیضیه جمع شدند. اما
هنگامی که انصاری واعظ در مدرسه فیضیه مشغول وعظ و انتقاد از حکومت پهلوی
بود، عدهای از افراد کماندو و پلیس و گارد شاهنشاهی به مدرسه ریخته و با
چوبدستی به طلاب حمله کردند و واعظ را از منبر پایین کشیدند و به او، امام
خمینی(ره) و آیتالله گلپایگانی که در آنجا حضور داشتند اهانت کردند،
حجرههای طلاب را خراب نمودند و در و پنجره آنها را شکستند و اموال و
اثاثیه آنها را غارت کردند.(2) مأموران ساواک درباره این حادثه چنین گزارش
کردهاند که برخی طلاب میخواستهاند در این روز تظاهراتی علیه حکومت پهلوی
به راه اندازند.(3)
طبق یکی از آماری که در روزهای بعد منتشر شد، در
این حادثه 50 نفر از طلاب مجروح و به بیمارستان فاطمی قم منتقل شدند و 40
نفر نیز شهید شدند. اما ساواک این آمار را غلط اعلام کرد و کشته شدن طلاب
را به کلی بیاساس دانست.(4)
در پی وقوع این حادثه خانه امام خمینی(ره)
تحت کنترل نیروهای امنیتی و کماندوها قرار گرفت که سعی میکردند مردم را
از اطراف ایشان متفرق کنند.(5) اما مردم از هر گروه و صنفی سعی میکردند در
حد توان خود از مقام روحانیت حمایت نمایند. مغازههای خیابان آستانه در
قم، پرچمهای سه رنگ خود را جمع کردند(6) و بسیاری از علما از جمله میرزا
عبدالله سعید تهرانی معروف به چهلستونی، میرزا احمد آشتیانی و... تلاش
کردند با دعوت ائمه جماعت به اعتصاب و اجرا نکردن نماز جماعت، مخالفت خود
را با این عمل حکومت پهلوی اعلام نمایند.(7) امام از مخبرین خبرگزاریهای
خارجی دعوت کردند که به قم بروند و از مدرسه فیضیه، که در و پنجره آن شکسته
بود، عکسبرداری و خبر تهیه کنند و جریان را از طریق خبرگزاریهای خود در
جهان منعکس نمایند.(8) عدهای از طلاب نیز تصمیم گرفتند با ورود به
بیمارستان فاطمی و عکسبرداری از مجروحان حادثه، اسناد جنایت حکومت پهلوی
را به ثبت برسانند، اما زمانی که رئیس اداره بهداری شهرستان قم، دکتر
واعظی، متوجه این امر شد فیلمها را از دوربین خارج و پاره کرد و به پزشکان
بیمارستان دستور داد هرچه زودتر بیماران را مرخص نمایند تا به گفته خودش
دیگر بهانهای برای ماجراجوایان برای ورود به بهداری وجود نداشته باشد.(9)
این امر باعث اعتراض جامعه روحانیت و صدور اعلامیهای در تاریخ 11 فروردین
شد که در آن این اقدام مسئولان را محکوم کردند و خلاف شرافت و انسانیت
دانستند.(10) همچنین مردم اعلامیههایی به صورت دستنوشته یا کپی علیه
حکومت پهلوی و به طرفداری از روحانیت بر دیوارهای شهر قم به ویژه مدرسه
فیضیه نصب کردند که شهربانی قم را ناچار به استقرار یک پست نگهبانی پلیس با
لباس شخصی در مدرسه فیضیه نمود.(11)
گروههای مختلف مردم از شهرهای
دیگر به ویژه تهران بعد از شنیدن فجایع رخ داده در قم برای عرض تسلیت و کسب
تکلیف و ابراز حمایت و همدری با طلاب به قم آمدند. از جمله جمعیتی بالغ بر
هشتاد نفر در روز 6 فروردین به قم و منزل امام خمینی(ره) آمدند. یکی از
ایشان در مقابل منزل امام اعلامیهای را قرائت کرد که در آن گفته شده بود:
ما افسران ارتش اجازه نخواهیم داد که حکومت زور و قلدری ادامه یابد و
مشروطه و قانون اساسی تعطیل شود. نباید اجازه داد دانشجویان را به خاک و
خون بکشند و به افسران مأموریت دهند به عنوان برقراری نظم و امنیت دست به
برادرکشی بزنند.(12)
آیتالله بهبهانی نیز طی تلگرافی به آیتالله
حکیم، آیتالله خویی و آیتالله شاهرودی در کربلا و نجف از رفتار غیرانسانی
و اهانتآمیز دولت حکومت پهلوی با روحانیون گله کرد و خواهان همراهی ایشان
با علمای قم شد.(13) در پی ارسال این تلگراف آیتالله حکیم طی تلگرافی به
امام از علما دعوت نمودند به نجف مهاجرت کنند، اما امام در پاسخ به پیشنهاد
ایشان فرمودند: «.... ما میدانیم با هجرت مراجع و علما مرکز بزرگ تشیع در
پرتگاه هلاکت افتاده و به دامن کفر و زندقه کشیده خواهد شد. و برادران
ایمانی عزیز ما در شکنجه و عذاب الیم واقع خواهند شد. ما میدانیم با این
هجرت تغییرات و تحولات عظیمی روی خواهد داد که ما از آن بیمناکیم. ما
عجالتاً در این آتش سوزان به سر برده و با خطرهای جانی صبر نموده از حقوق
اسلام و مسلمین و از حریم قرآن و استقلال مملکت اسلام دفاع میکنیم...»(14)
چند روز بعد از حادثه فیضیه، امام خمینی(ره) در اعلامیهای از مردم به
دلیل ابراز همدردی و تعطیل بازارها و خیابانها علیرغم محیط ارعاب و خفقان
قدردانی نمودند.(15)
پس از اعتصاب 19 روزه از شب 20 فروردین روحانیون و
ائمه جماعت در قم به مساجد رفتند و نماز جماعت را اقامه نمودند، اما شروع
کلاسهای درس را موکول به خروج کماندوها از قم کردند.(16)
در روزهای
بعد نیز بحث درباره علت وقوع و عامل اصلی حادثه فیضیه در محافل علما همچنان
ادامه داشت. امام در جلسه درس روز 25 اردیبهشت درخصوص آن فرمودند: «وقتی
درباره این موضوع از رئیس شهربانی قم سوال میکنیم که این چه عملی بود
میگوید تقصیر از من نبوده از رئیس سازمان امنیت سوال کنید. وقتی از سازمان
امنیت میپرسیم میگویند شهربانی کرده وقتی هر دو را روبهرو میکنیم
میگویند این عمل به امر شاه و به دستور دولت صورت گرفته است. ما گفتهایم
اگر دولت این کار را کرده پس چرا شاه به ما نمیگوید تا ما تکلیف او را
روشن کنیم و اگر دولت مقصر نیست شاه تقصیر دارد باز هم به ما بگویند تا ما
بدانیم این چه ظلمهایی است که نسبت به روحانیون انجام میدهند. و بالاخره
اگر هیچیک از اینها مقصر نیستند به ما بگویند تا ما دستور دهیم رئیس
سازمان امنیت و رئیس شهربانی قم را در عرض یک ساعت نابود کنند...»(17)
13 و 15 خرداد 1342
با
نزدیک شدن ماه محرم فرصت مناسبی پیش آمد تا خبر حوادث فروردین در قم به
گوش مردم در سراسر کشور برسد. به همین دلیل امام خمینی(ره) از روحانیونی که
به شهرهای دیگر اعزام شدند خواستند در سخنرانیها ترسی به خود راه ندهند و
درباره بیدینی شاه سخن بگویند و دست از تقیه بردارند.(18)
در قم از
همان روز اول محرم جمعیت کثیری در منزل امام حاضر شدند، به طوری که به گفته
مأموران ساواک حیاط، اتاقها و کوچههای مجاور منزل امام مملو از جمعیت
بود.(19)
دولت حکومت پهلوی که وقوع تظاهرات مردمی را پیشبینی میکرد،
روز دوشنبه 6 خرداد کمیسیونی با حضور علی فروغی، فرماندار قم، سرهنگ پرتو،
رئیس شهربانی، سرهنگ بدیعی، رئیس ساواک و سرهنگ یاوری فرمانده هنگ
ژاندارمری در فرمانداری تشکیل شد تا درباره تدابیر امنیتی در ایام محرم به
ویژه روزهای تاسوعا و عاشورا گفتوگو کنند. قرار شد اداره شهربانی از
صاحبان تکایا و برپاکنندگان مجالس تعزیه و سوگواری تعهد بگیرد که اجازه
ندهند وعاظ و مداحان، جز وعظ و روضه و ذکر مصیبت اهل بیت(ع) مطلب دیگری
بیان کنند و تنها به ذکر مسائل دینی بپردازند.(20)
از طرفی سرلشکر
پاکروان، رئیس ساواک در تاریخ 11 خرداد 1342 طی تلگرافی به اداراههای
ساواک تذکر داد روزهای تاسوعا و عاشورا ضمن آمادگی کامل برای مقابله با
هرگونه اتفاقات و حوادث احتمالی از برخورد با عزاداران و وعاظ و روحانیون
خودداری نمایند.(21)
اما وعاظ و روحانیون به این تهدیدها اعتنا نکردند و
در مراسمی که صبح روز 13 خرداد در منزل امام برگزار شد، ابتدا شخصی به
نام آقای طباطبایی به منبر رفت و به نقد دستگاه حاکم و ظلم و ستمهای آنها
نسبت به علما و روحانیون پرداخت و با لحنی تند نفرت علما را نسبت به حکومت
پهلوی ابراز کرد. سپس آقای اهوازی به منبر رفت. او نیز سخنانی تند علیه
حکومت بیان کرد و بعد امام خمینی(ره) سخنرانی کردند. امام ضمن برشمردن
اعمال ضد قانون دولت حکومت پهلوی و همچنین حمله به طلاب در مدرسه فیضیه
خطاب به حاضران فرمودند: «اگر عاشورا در کربلا نبودید الان در قم هستید.
امروز با آن روز فرقی ندارد شاید امروز پراهمیتتر هم باشد.» در پایان آقای
الیاسی رشته سخن را به دست گرفت و درباره اصل متمم قانون اساسی که طبق آن
شاه و دولت او نباید برخلاف دین اسلام و دستورات قرآن عمل کنند، مطالبی
بیان کرد.(22)
بعدازظهر همان روز امام در حالی که حدود 1500 نفر ایشان
را مشایعت میکردند وارد مدرسه فیضیه شدند.(23) در این مجلس ابتدا آقای
اهوازی به منبر رفت و درباره رفتار ظالمانه حکومت پهلوی با روحانیون و حمله
به مدرسه فیضیه سخنرانی کرد. در ادامه آقای مروارید به منبر رفت و از
حوادث تهران در روز عاشورا و تظاهرات مردم علیه حکومت خبر داد. سپس امام به
منبر رفتند و خطاب به شاه فرمودند: «آقای شاه! جناب شاه! چرا با روحانیون
تماس نمیگیری و گوش به حرف اسرائیل میدهی، بیچاره، چرا عبرت از پدرت
نمیگیری ما جز خیر تو و مملکت را نمیخواهیم. سازمان امنیت وعاظ را در
سازمان برده و به آنها گفته شما حق ندارید راجع به شاه و اسرائیل و از دست
رفتن دین صحبت کنید...»(24)
پس از این سخنرانی، امام در روز 15 خرداد
دستگیر و به پادگان بیسیم تهران منتقل شدند.(25) با شنیدن خبر دستگیری امام
مردم در مدرسه فیضیه و مسجد اعظم گرد آمدند و به تظاهرات پرداختند که با
دخالت مأموران امنیتی منجر به درگیریهایی شد که طی آن به گزارش ساواک 22
غیرنظامی شهید و 36 نفر مجروح شدند.(26) در گزارش دیگری تعداد شهیدان 6 و
مجروحان 24 نفر ذکر شده است.(27)
ده ماه پس از حوادث محرم و بازداشت و
تبعید امام به تهران، ایشان در تاریخ 15 فروردین 1343 به قم بازگردانده
شدند و با وجود آنکه بازگشتشان بدون اطلاع قبلی بود، مورد استقبال علما و
مردم قرار گرفتند.(28)
پینوشتها:
1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (جلد 1)، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 567
2- همان(جلد 2)، ص 29
3- همان، ص 36
4- همان، صص 62 و 73
5- همان، ص 45
6- همان، ص 45
7- همان، ص 47
8- همان، ص 39
9- همان، ص 74
10- همان، ص 79
11- همان (جلد 4)، ص 303
12- همان (جلد 2)، صص 53 و 99
13- همان، ص 31
14- همان، ص 102
15- همان، ص 85
16- همان، ص 95
17- همان، ص 213
18- همان، ص 218
19- همان، ص 280
20- همان، ص 308
21- همان، ص 341
22- همان، صص 383 تا 385
23- همان، ص 399
24- همان، صص 387، 388 و 400
25- همان، ص 416
26- همان، ص 87
27- همان، ص 443
28- همان (جلد 5)، ص 217
بهنام
جمعه 14 خرداد 1395 ساعت 10:28